بررسی بلندمدت: آیا دوئولینگو می‌تواند به یادگیری زبان کمک کند؟

منبع :  دیجی کالا دسته بندی : دیجی کالا کد خبر : 179733 2 سال قبل 144

دوئولینگو اپ و وبسایت یادگیری زبان رایگان است که چند سالی می‌شود سر و صدای زیادی به پا کرده است و نزدیک به ۵۰۰ میلیون کاربر دارد. ایده‌ی پشت دوئولینگو آموزش زبان از طریق روش‌های بازی‌وارسازی (Gamification) است، یعنی توسل به عناصر به‌کار رفته در بازی‌های ویدئویی (مثل نوار سلامتی، کسب تجربه (XP)، فروشگاه خرید جنس، ترازگیری، باز کردن مراحل جدید و…) برای ایجاد حس پیشرفت در یادگیری زبان و تبدیل کردن آن به تجربه‌ای مرفه و انگیزه‌بخش. همچنین دوئولینگو از روش یادگیری زبان مبدا به مقصد استفاده می‌کند؛ یعنی برای استفاده از آن باید حداقل انگلیسی را کامل بلد باشید و این موضوع باعث شده که برای بسیاری از ایرانی‌هایی که می‌خواهند زبان انگلیسی را یاد بگیرند غیرقابل‌استفاده باشد، چون زبان فارسی، چه به‌عنوان زبان مبدا و چه زبان مقصد در حال حاضر در دوئولینگو موجود نیست.

یکی دیگر از وعده‌های دوئولینگو این است که برای جواب گرفتن از آن نیازی نیست ساعات طولانی را پای آن صرف کنید. دوئولینگو نکات یادگیری زبان را به بخش‌های کوچک تبدیل کرده که با ده بیست دقیقه تمرین در روز – مثلاً وسط ساعت استراحت‌تان – یاد خواهید گرفت. اگر این روند ده بیست دقیقه تمرین در روز را به مدت یکی دو سال ادامه دهید، الکی الکی یک زبان جدید یاد خواهید گرفت! یا حداقل این چیزی است که وعده داده می‌شود.

ایده‌ی پشت دوئولینگو بسیار وسوسه‌برانگیز به نظر می‌رسد، ولی سوال اینجاست فراتر از وعده و وعید و تبلیغات، آیا این اپ/وبسایت برای یادگیری زبان واقعاً موثر است؟ به‌عنوان کسی که بین سیصد تا چهارصد ساعت وقت صرف دوئولینگو کرده، لازم دیدم تا با توسل به تجربه‌ی شخصی، یک سری حقایق را درباره‌ی دوئولینگو بیان کنم تا اگر می‌خواهید سراغ آن بروید، پیش‌فرض‌های درستی نسبت به آن داشته باشید. همچنین من قبلاً از روش‌های دیگری برای یادگیری زبان استفاده کرده‌ام که در ادامه میزان کارآمد بودن آن‌ها را با دوئولینگو مقایسه خواهم کرد. جا دارد تاکید کنم که این تحلیل و بررسی تا حد زیادی بر پایه‌ی تجربه‌ی شخصی بنا شده، چون در نظرم این مفیدترین راه برای شناساندن دوئولینگو و بیان ضعف‌ها و نقاط قوت آن به کسی است که به‌تازگی می‌خواهد تجربه‌اش کند.

سفر شخصی من با دوئولینگو برای یادگیری زبان اسپانیایی

در تاریخ ۱۴ فروردین ۱۳۹۹، به‌قصد شوخی‌ای که بیان آن از حوصله‌ی این مطلب خارج است، من شروع به یادگیری زبان اسپانیایی در نسخه‌ی دسکتاپ دوئولینگو کردم (می‌گویم دسکتاپ، چون نسخه‌ی دسکتاپ و اپ با هم فرق دارند)، زبانی که تا قبل از دوئولینگو اطلاعاتم درباره‌اش تقریباً صفر بود و هیچ نیاز کابردی هم به آن نداشتم و ندارم و غیر از دوئولینگو از منبع دیگری برای یادگیری آن استفاده نکردم. در تاریخ ۸ بهمن ۱۴۰۰، یعنی ۶۶۷ روز پیاپی پس از تاریخ ذکرشده کورس اسپانیایی دوئولینگو را تمام کردم و دوئولینگو نیز با این پیام به من تبریک گفت:

آیا دوئولینگو می‌تواند به یادگیری زبان کمک کند؟

شما درخت مهارت زبان اسپانیایی را فتح کردید! اولاً شما فوق‌العاده‌اید!‌ شما درخت مهارت اسپانیایی را تمام کردید! دوماً دوست داریم از صمیم قلب از شما بابت مشارکت طولانی‌مدت‌تان در دوئولینگو تشکر کنیم. بنابراین برای نشان دادن قدردانی‌مان از شما این جام ویژه را تقدیم شما می‌کنیم.

گرفتن این جام حس خوبی دارد و مسلماً هدف هرکسی که دوئولینگو را شروع می‌کند، رسیدن به این نقطه است، اما برای شخص من رسیدن به این نقطه با یک سری تجربه‌ی ناخوشایند همراه بود که در کنار حس افتخار و رسیدن به دستاوردی ارزشمند، نمی‌توان نادیده‌یشان گرفت و به نظرم کسی که می‌خواهد دوئولینگو شروع کند، باید با دست‌اندازهای پیش روی خود آشنا شود.

آیا من می‌توانم اسپانیایی حرف بزنم؟

اگر به کسی بگویم که کورس اسپانیایی دوئولینگو را تمام کردم، احتمالاً اولین سوالی که برایش پیش بیاید این است: یعنی الان اسپانیایی بلدی؟ به‌عبارت دیگر سوال میلیون‌دلاری درباره‌ی دوئولینگو این است: آیا واقعاً با آن می‌توان زبان یاد گرفت؟

جواب خلاصه و مفید به این سوال این است: بله، ولی در سطح ابتدایی.

یادگیری زبان چهار جنبه‌ی مختلف دارد: ۱. خواندن (Reading) ۲. نوشتن (Writing) ۳. صحبت کردن (Speaking) ۴. گوش کردن (Listening)

اگر بخواهم اسپانیایی خود را با توجه به این چهار معیار رتبه‌بندی کنم، رتبه‌بندی‌ام از این قرار خواهد بود:

  • خواندن (قوی‌ترین)
  • نوشتن
  • صحبت کردن
  • گوش کردن (با فاصله‌ی زیاد ضعیف‌ترین – به‌خاطر سریع صحبت کردن اسپانیایی‌ها گفتگوهای اسپانیایی را تقریباً متوجه نمی‌شوم و فقط می‌خوام یک سری کلمات و عبارات را تشخیص دهم)

با این حال، با وجود این رتبه‌بندی، این چهار جنبه هنوز در سطحی ابتدایی قرار دارند و اگر فکر می‌کنید با دوئولینگو قرار است زبانی را مثل بلبل حرف بزنید یا به آن زبان رمان بخوانید، باید در کمال تاسف بگویم که نه، چنین چیزی ممکن نیست. اگر بخواهیم از معیار «چارچوب اروپایی مشترک مرجع برای زبان‌ها» استفاده کنیم، سطح من در زبان اسپانیایی با ارفاق زیاد A2 است.

آیا دوئولینگو می‌تواند به یادگیری زبان کمک کند؟

چارچوب اروپایی مشترک مرجع برای زبان‌ها (به اختصار CEFR) معیاری برای تعیین سطح زبان است که در سرتاسر دنیا مورد استفاده قرار می‌گیرد. با استفاده‌ی خشک‌وخالی از دوئولینگو نمی‌توان از سطح A2 فراتر رفت.

تازه باید این را مدنظر داشته باشید که کورس اسپانیایی جزو طولانی‌ترین و پر و پیمان‌ترین کورس‌های دوئولینگو است. در حال حاضر فقط سه زبان هستند که کورسی مفصل (یعنی شامل ۹ الی ۱۰ درخت مهارت) دارند: اسپانیایی، فرانسوی و آلمانی. درخت مهارت بقیه‌ی زبان‌ها (مثل ژاپنی، کره‌ای، ایتالیایی، عربی و…) به‌مراتب کمتر است. درست است که تمام کردن کورس این زبان‌ها به‌اندازه‌ی کورس‌های اسپانیایی، فرانسوی و آلمانی وقت‌گیر نیست، ولی مسلماً به‌اندازه‌ی آن‌ها آموزنده نخواهند بود و با تمام کردنشان شاید حتی به سطح A1 هم نرسید، چه برسد به A2.

با این حال، شخصاً با کسانی که ادعا می‌کنند دوئولینگو کلاً به درد نمی‌خورد موافق نیستم. به‌عنوان مثال در مقاله‌ی سایت فوربز ذکر شده که باب میس (Bob Meese)، یکی از دست‌اندرکاران دوئولینگو، پس از شش ماه تمرین اسپانیایی با دوئولینگو پس از شنیدن سوال ساده‌ی “Hablas español” (آیا اسپانیایی بلدید؟) خشکش زد و گفت: «می‌شه جمله رو تکرار کنید؟» اگر کسی بدون پیش‌زمینه‌ای این را بخواند، شاید کلاً قید دوئولینگو را بزند، ولی لازم است بگویم که من بعد از شش ماه تمرین با دوئولینگو چنین سوالی را متوجه می‌شدم.

در واقع من توانایی این را دارم تا با فردی اسپانیایی زبان گفتگویی ساده داشته باشم (البته به شرط این‌که آرام حرف بزند و همکاری کند) و بسیاری از جملات ساده‌ی اسپانیایی را در سطح اینترنت (مثل بخش نظرات یوتوب) به‌طور کامل متوجه می‌شوم. هرچند اگر کسی بخواهد مچم را بگیرد، شاید مغزم هنگ کند و ممکن است این اتفاقی بوده که برای باب میس افتاده.

سازندگان دوئولینگو هیچ‌وقت ادعا نکردند که دوئولینگو قرار است کاربرانش را استاد زبان کند. دوئولینگو صرفاً راهی سازنده برای بهره‌برداری از ساعات پِرت روز است که در هر صورت تلف می‌شدند و شما با دوئولینگو سعی می‌کنید کمی مفیدترشان کنید. با توجه به این‌که دوئولینگو رایگان است و اگر جدی آن را دنبال کنید، توانایی این را دارد تا یک زبان را در سطح ابتدایی به شما یاد دهد، ارزش وقتی را که روی آن می‌گذارید دارد.

ولی اینجا با یک «اگر» بزرگ مواجه هستیم و آن هم این است: «اگر» جدی آن را دنبال کنید.

ذوق یادگیری زبان با دوئولینگو: شعله‌ای که دیر یا زود خاموش می‌شود

دوئولینگو، به‌لطف ماسکوت بامزه‌اش – همان جغد سبزرنگ – و طراحی وبسایت/اپ چشم‌نواز و پر زرق و برقش پتانسیل بالایی در جذب مخاطب دارد. آن اوایل که دوئولینگو را شروع می‌کنید، سرشار از ذوق و انگیزه هستید. در واقع در همان چند درس اول احساس می‌کنید که در مدتی کوتاه دارید کلی چیز یاد می‌گیرید. وقتی خود را به‌عنوان نفر اول لیگ‌های رقابتی دوئولینگو می‌بینید، کلی کیف می‌کنید و هر وقت که یکی از درس‌ها را تمام می‌کنید و شاهد تبدیل شدن آن به رنگ طلایی زیبا هستید، حس پیشرفتی که بهتان دست می‌دهد فوق‌العاده است. همه‌چیز عالی به نظر می‌رسد…

…تا این‌که موتور انگیزه‌یتان خاموش می‌شود.

خاموش شدن موتور انگیزه ادعا نیست، بلکه حقیقتی است که با آمار و ارقام قابل‌اثبات است. خود دوئولینگو آمار رسمی در این زمینه منتشر نکرده، ولی در سال ۲۰۲۰ کاربری به نام Maxinator10000 با استناد بر دو منبع The Duolingo Incubator و Duolingo Unofficial Golden Owl Hall of Fame درصد کسانی را که کورس‌های هر زبان را تمام کرده بودند جمع‌آوری کرد و این درصدها به‌طور شوکه‌کننده‌ای کم هستند:

آیا دوئولینگو می‌تواند به یادگیری زبان کمک کند؟

بر اساس آمار و ارقام احتمال تمام کردن کورس دوئولینگو به‌طور میانگین کمتر از یک دهم درصد است.

تازه باید این را در نظر داشت که از ژوئن ۲۰۲۰ که این آمار گرفته شده، به بعضی از زبان‌ها درخت مهارت بیشتری اضافه شده (مثلاً ۳ درخت مهارت جدید به اسپانیایی)، بنابراین اگر این آمار اکنون جمع‌آوری شود، این درصدها به‌مراتب کمتر خواهند بود.

دلیل این‌که دوئولینگو موفق شده این همه کاربر جمع کند و در آن واحد پس از یک مدت همه‌یشان را از استفاده از دوئولینگو فراری دهد همان سیستم بازی‌وارسازی‌اش است که مثل یک شمشیر دولبه عمل می‌کند: هم انگیزه می‌دهد و هم انگیزه را از بین می‌برد.

یکی از انتقادات رایج واردشده به هر اپ یا برنامه‌ای که از عناصر بازی‌وارسازی استفاده می‌کند این است که این عناصر بازی‌وارسازی روی تجربه‌ای که قرار است یادگیری یا انجام دادنش را آسان کنند سایه می‌اندازند، طوری که کاربر پس از مدتی به جای اهمیت دادن به آن کار، صرفاً از روی زور و اجبار انجامش می‌دهد تا صرفاً امتیازهای روزانه‌ی خود را دریافت کند.

این یکی از انتقادهای واردشده به دوئولینگو است و متاسفانه تجربه‌ی شخصی من هم آن را تایید می‌کند. من گیمر هستم و بنابراین ذهنم در برابر حقه‌هایی که برای درگیر کردن من با بازی استفاده می‌شوند آسیب‌پذیر است. بنابراین من به عواملی مثل کسب امتیاز بالا برای صعود به لیگ بعدی یا حفظ Streak روزانه اهمیت می‌دادم و حتی یک بار برای این‌که بتوانم آچیومنت اول شدن در لیگ الماس (Diamond League) – که سطح‌بالاترین لیگ بازی است – را باز کنم، چند ساعت مثل دیوانه‌ها تمرین انجام دادم و حتی وقتی دیدم اسپانیایی جوابگو نیست (چون وارد تمرین‌های سخت‌تر شده بودم و نمی‌توانستم سریع انجام‌شان دهم و امتیاز جمع کنم)، زبان‌های دیگر را شروع کردم تا جایگاه خود را به‌عنوان نفر اول لیگ الماس حفظ کنم.

الان که به گذشته نگاه می‌کنم، شاید اهمیت دادن به این چیزها رقت‌انگیز به نظر برسد، ولی دقیقاً به‌خاطر اهمیت دادن به این چیزها بود که توانستم این کورس را تمام کنم و تا این حد با دوئولینگو درگیر شوم. ولی از طرف دیگر نمی‌توان این حقیقت را کتمان کرد که در بیشتر مواقع، یادگیری اسپانیایی در ارجحیت دوم قرار داشت (خصوصاً با توجه به این‌که دلیلی برای یادگیری آن نداشتم) و ارجحیت اول عناصر بازی‌وارسازی دوئولینگو بود: حفظ کردن Streak روزانه، رسیدن به امتیاز کافی برای باقی ماندن در لیگ الماس و… حقیقت امر این است که از جایی به بعد، که دوئولینگو تازگی‌اش را از دست می‌دهد و درس‌ها سخت‌تر می‌شوند، تجربه‌ی یادگیری زبان با دوئولینگو دیگر مفرح نخواهد بود و این احتمال وجود دارد که به یک درگیری ذهنی ناخوشایند تبدیل شود: «اه، امروز باز هم باید دوئولینگو تمرین کنم.» پس از رسیدن به این نقطه، قریب به اکثریت افراد دوئولینگو را ول خواهند کرد و یکی از دلایل اصلی برای توضیح درصد کم افرادی که کورس‌ها را تمام کرده‌اند همین است. برای تمام کردن دوئولینگو داشتن ذهنیتی مازوخیستی و آسیب‌پذیر در برابر حقه‌های بازی‌وارسازی تا حدی لازم است، وگرنه میل به حفظ Streak روزانه در برابر بالا و پایین‌های زندگی روزمره که همه تجربه‌یشان می‌کنند دوام نخواهد آورد.

آیا دوئولینگو می‌تواند به یادگیری زبان کمک کند؟

یکی از نقاط قوت نسخه‌ی دستکتاپ دوئولینگو نسبت به نسخه‌ی اپ آن این است که در آن از سیستم قلب‌ها خبری نیست. سیستم قلب‌‌ها بابت اشتباه کردن شما را مجازات می‌کند و جلوی پیشرفت کردنتان را می‌گیرد و برای خلاص شدن از دست آن باید پول واقعی خرج کنید، در حالی‌که در نسخه‌ی دسکتاپ در صورت اشتباه کردن در جمله‌ای می‌توانید آن را آنقدر تکرار کنید تا به صورت صحیح واردش کنید.

فرآیند فرسایشی یادگیری زبان را با دوئولینگو تجربه کنید

یادگیری زبانی جدید به‌خودی خود فرآیندی فرسایشی است. طبق گزارش موسسه‌ی خدمات خارجی آمریکا (US Foreign Service Institute) حدود ۴۸۰ ساعت زمان می‌برد تا شخصی انگلیسی‌زبان زبان‌هایی را که یادگیری‌شان برایش آسان است (مثل فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی، اسپانیایی و…) در سطح پایه یاد بگیرد. برای زبان‌هایی که یادگیری‌شان سخت‌تر است (مثل فارسی، عربی، چینی، ژاپنی و…) این مدت زمان زیادتر هم می‌شود. برای این‌که بتوانید از یک زبان به‌طور استاندارد استفاده کنید، شاید هزاران ساعت تمرین و ممارست لازم باشد.

بنابراین عنوانی که برای این بخش انتخاب شده لزوماً انتقاد از دوئولینگو نیست و به ذات فرسایشی فرآیند یادگیری زبان اشاره دارد. کسانی بوده‌اند که تلاش کرده‌اند فرآیند یادگیری زبان را به‌اصطلاح «هک» کنند و مثلاً در عرض چند ساعت کاری کنند به شما به آشنایی اولیه با یک زبان برسید. یکی از این روش‌ها متعلق به زبان‌شناس لهستانی میشل توماس (Michel Thomas) است که ادعای پشت آن این است که در کورس‌هایی صوتی چند ساعته به شما پایه و اساس یک زبان آموزش داده می‌شود، طوری که بتوانید با آن زبان جمله‌سازی کنید.

من در گذشته به چندتا از کورس‌های میشل توماس گوش داده‌ام (کورس فرانسوی او را کامل گوش دادم که اگر درست یادم باشد هشت ساعت بود). به نظرم روش او برای یادگیری یک سری اصول گرامری پایه و یادگیری یک سری جملات پرکاربرد بسیار مفید بود و با توجه به غریزی (Intuitive) بودن روش او – طوری که انگار معلم خصوصی دارید – به پروسه‌ای فرسایشی تبدیل نمی‌شود. ولی مشکل اینجاست که زبان به‌شدت فرّار است و شما هرچقدر هم که در مدت زمان کم اصول یک زبان را یاد بگیرید، اگر در مدت زمان طولانی تمرین‌شان نکنید، فراموش‌شان خواهید کرد. به‌عنوان مثال من هرچه که در کورس‌های میشل توماس یاد گرفتم اکنون فراموش کرده‌ام. بنابراین تکرار – از نوع فرسایشی‌اش – بخشی جدانشدنی از فرآیند یادگیری زبان است و هیچ میان‌بری برای آن وجود ندارد.

از این لحاظ، دوئولینگو کارش را درست انجام می‌دهد، چون به‌لطف عناصر بازی‌وارسازی‌اش شما را مجبور می‌کند هر روز تمرین کنید. منتها مشکل اینجاست که دوئولینگو با ساختار درس‌هایش این فرآیند فرسایشی را تقویت می‌کند.

بزرگ‌ترین مشکل دوئولینگو این است که کاربرانش را وادار به حفظ کردن جملات می‌کند. بعضی از تمرین‌ها بدین صورت هستند که دوئولینگو جمله‌ای اسپانیایی را پیش روی شما می‌گذارد و ازتان می‌خواهد آن را به انگلیسی ترجمه کنید (یا برعکس). در اوایل این تمرین مشکلی ندارد، چون جملات ساده هستند. ولی از درخت مهارت پنجم ششم به بعد که جملات سخت‌تر می‌شوند، این مشکل بدجوری توی ذوق می‌زند. چون گاهی پیش می‌آمد که من معنای یک جمله را به‌طور کلی می‌فهمیدم، ولی دوئولینگو ترجمه‌ای را که می‌نوشتم غلط می‌گرفت، چون دقیقاً مطابق با آنچه در خزانه‌ی دوئولینگو ذخیره شده بود نبود.

من حتی دفعاتی هم جمله‌ی تمرین را داخل گوگل ترنسلیت قرار دادم و آن را در بخش جواب کپی پیست کردم، ولی دوئولینگو آن راغلط می‌گرفت، چون در عین درست بودن جمله، آن چیزی نبود که دوئولینگو مدنظر داشت.

با این‌که وعده‌ی پشت دوئولینگو این است که فرآیند یادگیری زبان را جذاب کند و آن را از محیط خشک کلاسی مبتنی بر حفظ کردن نجات دهد، ولی در درخت‌های مهارت جلوتر این دقیقاً اتفاقی است که می‌افتد. برای پیشروی در کورس فقط و فقط باید جملات دوئولینگو را حفظ کنید و آن‌ها را به همان شکل بنویسید، وگرنه دوئولینگو از شما غلط می‌گیرد.

البته از حق نگذریم، دوئولینگو گاهی جواب‌های جایگزین را نیز قبول می‌کند و در بخش پایین صفحه در قالب بخشی به نام «یک جواب صحیح دیگر» (Another Correct Solution) آن جمله‌ای را که مدنظر داشته می‌نویسد، ولی این سیستم در حدی که باید و شاید قدرتمند نیست.

آیا دوئولینگو می‌تواند به یادگیری زبان کمک کند؟

تعداد زبان‌های موجود برای یادگیری در دوئولینگو نسبتاً زیاد است و حتی شامل زبان‌های خیالی مثل کلینگان و والریایی می‌شود، ولی فقط کورس‌های چند زبان پرطرفدار اول (اسپانیایی، فرانسوی و آلمانی) سطح کیفی بالا دارند. البته با توجه به این‌که دوئولینگو دائماً در حال آپدیت شدن و اضافه کردن کورس‌ها و درخت‌های مهارت جدید است، امید می‌رود که بقیه‌ی کورس‌ها نیز به مرور زمان بهتر شوند.

این مشکل دوئولینگو نشان می‌دهد که در پروسه‌ی یادگیری زبان چقدر حضور یک انسان واقعی می‌تواند موثر باشد. به‌شخصه زیاد پیش می‌آمد که یک اشتباه یکسان را چند بار تکرار کنم، چون در عین این‌که دوئولینگو به من جواب صحیح را نشان می‌داد و زیر واژه‌ای که در نوشتن آن اشتباه کردم خط می‌کشید، ولی در این زمینه توضیح اضافی نمی‌داد و برای همین اشتباهم هیچ‌وقت برایم جا نمی‌افتاد. البته دوئولینگو برای همه‌ی جملات تاپیک یا موضوعی در انجمنش دارد و زیر هر درس هم لینکی به تاپیک موردنظر وجود دارد که با کلیک کردن روی آن می‌توانید به آن سر بزنید و سوال‌ها و نظرات دیگر کاربران را درباره‌ی جمله‌ی مربوطه و ریزه‌کاری‌های مربوط به آن بخوانید، چون ممکن است سوالی را که برای شما پیش آمده کسی قبلاً آنجا پرسیده باشد، ولی باز هم هرچه جلوتر می‌روید، به دلیل کاهش مشارکت‌کننده‌ها، تاپیک‌های انجمن خلوت‌تر می‌شود و برای بیشتر درس‌های دو درخت مهارت آخر هم کلاً تاپیکی وجود ندارد. ولی دقیقاً در همین درس‌های آخری است که شما بیشتر از هر موقع دیگری به تاپیک‌های پر و پیمان نیاز پیدا می‌کنید.

عامل دیگری که این مشکل را تشدید می‌کند این است که از درخت مهارت پنجم به‌بعد بخش بسیار مفید راهنمایی‌ها (Tips) حذف می‌شود (جز برای درس‌های معدود گرامری). این بخش نکات گرامری و زبانی‌ای را که قرار است در بخش مربوطه تمرین کنید به شما گوشزد می‌کند و به‌طور کلی منبع اطلاعاتی بسیار کارآمدی برای یادگیری زبان و یادآوری نکاتی است که در هر درس یاد گرفتید. ولی ادامه نیافتن آن باعث می‌شود که از درخت مهارت پنجم به بعد کلاً هیچ پیش‌زمینه‌ای برای تمرین‌هایی که انجام می‌دهید نداشته باشید. البته با توجه به این‌که دوئولینگو دائماً در حال تغییر کردن و آپدیت شدن است امید می‌رود که راهنمایی‌ها بعداً اضافه شوند.

البته درست است که بیشتر نکات پایه‌ی زبان اسپانیایی از درخت مهارت اول تا چهارم بیان می‌شوند، ولی به‌شخصه ترجیح می‌دادم بخش راهنمایی‌ها تا آخر ادامه پیدا می‌کرد، حتی اگر تکرار حرف‌های گذشته بود، چون این بخش باعث می‌شد فرآیند یادگیری جنبه‌ی نظری یا تئوریک هم داشته باشد و آنچه یاد گرفتید دائماً مرور شود.

به‌طور کلی همان‌طور که از حرف‌هایی که تا الان زدم برمی‌آید، هرچه در درخت‌های مهارت دوئولینگو جلوتر می‌روید، فرآیند فرسایشی یادگیری زبان فرسایشی‌تر می‌شود و انگار از جایی به بعد هم خود سازندگان خسته شده‌اند و تصمیم گرفته‌اند طراحی درخت‌های مهارت را ماست‌مالی کنند.

متاسفانه کمال همنشین در من اثر کرد و من هم از درخت مهارت پنجم ششم به بعد شروع به ماست‌مالی کردم. دوئولینگو قابلیتی دارد که با استفاده از آن می‌توانید در ازای پرداخت لینگلات (Linglot)، ارز داخل نسخه‌ی دستکتاپ دوئولینگو، بعضی از درس‌ها را سریع‌تر رد کنید. یعنی به جای این‌که چهار/پنج تمرین را پشت‌سر بگذارید تا از سطح ۰ به ۱، ۱ به ۲، ۲ به ۳، ۳ به ۴ و ۴ به ۵ برسید، فقط با یک تمرین می‌توانید از سطح ۰ به ۱، ۱ به ۲ و الی آخر برسید. فرق این تمرین با تمرین‌های معمولی این است که سخت‌تر است و دوئولینگو معنی کلمات را به شما نمی‌گوید. همچنین اگر چهار اشتباه انجام دهید، تمرین لغو می‌شود و باید آن را از اول انجام دهید، در حالی‌که در تمرین‌های اصلی محدودیتی برای اشتباه کردن وجود ندارد و هر جمله‌ای را اشتباه کنید، در آخر دوباره می‌توانید تکرارش کنید.

آیا دوئولینگو می‌تواند به یادگیری زبان کمک کند؟

بخش داستان‌ها با فاصله‌ی زیاد بخش موردعلاقه‌ی من در دوئولینگو است. این داستان‌ها علاوه بر این‌که از لحاظ صداگذاری کیفیت بالایی دارند، بلکه خودشان هم بامزه هستند و شخصیت‌های دوست‌داشتنی دارند و زبانی که در آن‌ها به کار رفته، در عین ساده و قابل‌فهم بودن برای یک زبان‌آموز، کاملاً طبیعی و باورپذیر است. فقط ای‌کاش دوئولینگو داستان‌های قدیمی‌تر را که شخصیت‌های مشترک نداشتند حذف نمی‌کرد.

شاید این میان‌بر زدن در نظر بعضی‌ها یک جور تقلب کردن به حساب بیاید. در واقع خودم هم اصلاً قصد استفاده از آن را نداشتم و از این‌که چنین قابلیتی در دوئولینگو گنجانده شده بود، ناراضی بودم. ولی از جایی به بعد متوجه شدم که سرمایه‌ی زمانی لازم برای تمام کردن کورس دوئولینگو خیلی زیاد است و اگر من بخواهم به همین منوال ادامه دهم، سال‌ها طول می‌کشد. من هم آدم صبوری هستم، ولی نه در این حد. با توجه به این‌که این قابلیت در برنامه گنجانده شده بود، تصمیم گرفتم از آن استفاده کنم و از این تصمیم هم ناراضی نیستم، چون بعید می‌دانم با کش دادن این پروسه‌ی فرسایشی فرآیند یادگیری برای من بهبود پیدا می‌کرد.

اگر بخواهم روراست باشم، به نظرم هرچه در درخت‌های مهارت دوئولینگو جلوتر رفتم، حجم چیزهایی که یاد گرفتم کمتر و کمتر شد. دلیلش هم همه‌ی اشکالاتی بود که بالاتر به آن‌ها اشاره شد:

  • تاکید دوئولینگو روی حفظ کردن کورکورانه‌ی جملات، عبارات و ساختارها و انطعاف‌پذیری پایین
  • سایه انداختن عناصر بازی‌وارسازی روی فرآیند یادگیری
  • حذف شدن بخش راهنمایی‌ها از درخت مهارت پنجم به بعد
  • خلوت‌تر شدن پست‌های فروم در درخت‌های مهارت آخر
  • مدت زمان موردنیاز برای تمام کردن کورس به صورت استاندارد که بسیار طولانی است

در مورد آخر، جا دارد به این اشاره کرد که در سال ۲۰۱۹ در وبسایت thehuntswoman.com تحلیلی برای مبنای این‌که تمام کردن کورس فرانسه‌ی دوئولینگو چقدر طول می‌کشد منتشر شد (دقت کنید که سال ۲۰۱۹ تعداد درخت‌های مهارت کمتر بود و این ارقام امروزه به‌مراتب بیشترند). اگر می‌خواهید از حساب‌کتاب‌های دقیق باخبر شوید به لینک بالا سر بزنید، ولی به‌طور خلاصه و مفید یافته‌هایش به شرح زیر هستند:

  • پنج دقیقه در روز: ۴۶۵۰ روز = ۱۲.۷ سال
  • ده دقیقه در روز: ۲۳۲۵ روز = ۶.۴ سال
  • پانزده دقیقه در روز: ۱۵۵۰ روز = ۴.۲ سال
  • بیست دقیقه در روز: ۱۱۶۳ روز = ۳.۲ سال

دلیل این‌که من موفق شدم در ۶۶۷ روز کورس اسپانیایی را تمام کنم این بود که روزانه بین ۲۰ تا ۴۰ دقیقه وقت می‌گذاشتم (یعنی بیشتر از زمان‌های توصیه‌شده‌ی خود برنامه) و همان‌طور که اشاره کردم، از اواسط کورس شروع به میان‌بر زدن کردم. اگر قصد ندارید روزانه وقت زیادی روی دوئولینگو بگذارید یا میان‌بر بزنید، در حال حاضر حداقل چهار سال طول می‌کشد تا کورس اسپانیایی را تمام کنید.

بخش لیگ‌های دوئولینگو تلاشی برای رقابتی کردن فرآیند یادگیری زبان است که برای شخص من بسیار موثر واقع شد، طوری که صعود به لیگ‌های بالاتر و باقی ماندن در بالاترین لیگ (لیگ الماس) یکی از انگیزه‌های من برای صرف کردن زمان نسبتاً زیاد برای تمرین روزانه بود. کارکرد آن بدین صورت است که هر یک هفته بین ۳۰ کارآموز واقعی قرار می‌گیرید. چند کارآموز اول که بیشترین تجربه را کسب کرده باشند، به لیگ بعدی صعود می‌کنند و کارآموزانی که در قعر جدول قرار داشته باشند به لیگ قبلی سقوط خواهند کرد.

دوئولینگو با وجود تمام مشکلاتش بهترین روش یادگیری زبان به صورت خودآموز است

شاید در نوشتن این مقاله کمی بیش از حد روی نکات منفی تمرکز کردم، ولی دلیلش این بود که دوئولینگو به‌قدر کافی معروف شده و نیاز به معرفی و توصیه شدن ندارد. صرفاً باید پیش‌فرضی معقول نسبت به آن ایجاد کرد و این کاری بود که من سعی داشتم با نوشتن این مقاله انجام دهم.

همچنان بهترین راه یادگیری زبان این است که در معرض آن قرار بگیرید. به‌شخصه انگلیسی را بدون رفتن به کلاس یا مطالعه‌ی آکادمیک و صرفاً به‌خاطر این‌که در دوران نوجوانی هر روز در معرض فرهنگ عامه‌ی انگلیسی بودم یاد گرفتم و یادم نمی‌آید هیچ‌وقت تلاش فعالانه‌ای برای یادگیری‌اش انجام داده باشم.

بعد از انگلیسی همیشه علاقه داشتم زبان دیگری هم یاد بگیرم، ولی هیچ روشی جواب نداد. قبلاً با برنامه‌ی روزتا استون (Rosetta Stone) یادگیری فرانسه را تمرین کردم، در مقطع کارشناسی ۹ واحد کلاس فرانسه پشت‌سر گذاشتم، به سی‌دی‌های میشل توماس گوش دادم، ولی هیچ روشی جواب نداد و من در حال حاضر بیشتر چیزهایی را که چند سال پیش درباره‌ی فرانسوی یاد گرفته بودم فراموش کرده‌ام.

شاید روزی این اتفاق درباره‌ی اسپانیایی هم بیفتد و به خودم بیایم و ببینم که حتی جملات عادی هم نمی‌توانم سرهم کنم، ولی بین تلاشم برای یادگیری فرانسوی و تلاشم برای یادگیری اسپانیایی تفاوتی اساسی وجود دارد و آن هم این است که تلاشم برای یادگیری فرانسوی از لحاظ منسجم بودن، پیوسته بودن و سازمان‌یافته بودن به گرد پای تلاشم برای یادگیری اسپانیایی نمی‌رسد. من برای یادگیری فرانسوی ده‌ها ساعت وقت گذاشتم، ولی برای یادگیری اسپانیایی صدها ساعت.

در نهایت، دوئولینگو هرچقدر هم مشکل داشته باشد، به تمام روش‌های فعالانه‌ی دیگر من برای یادگیری زبان غلبه کرد و همین عامل به‌تنهایی باعث می‌شود آن را بهترین روش یادگیری زبان حساب کنم.

اگر شما کسی هستید که نیاز دارید یک زبان را در مدت زمان کم یاد بگیرید، شاید دوئولینگو جوابگو نباشد و نیاز داشته باشید معلم خصوصی استخدام کنید، چون همان‌طور که اشاره شد، روند یادگیری با آن کند است. ولی اگر – به‌عنوان مثال – دانشجوی مقطع کارشناسی هستید و قصد دارید تا چند سال دیگر برای ادامه‌ی تحصیل به خارج از کشور بروید و زبان آن کشور را یاد بگیرید، دوئولینگو ابزاری عالی است برای این‌که طی دو الی چهار سالی که برای رفتن به کشور موردنظرتان وقت دارید، با زبانش آشنا شوید.

شاید من در حال حاضر اسپانیایی را بسیار دست‌وپاشکسته بلد باشم، ولی اگر قرار بود که برای کار یا سکونت به کشوری اسپانیایی‌زبان مهاجرت کنم، مطمئنم دانش اسپانیایی‌ای که از دوئولینگو کسب کردم، کارم را برای یادگیری اسپانیایی در سطح B1 و B2 بسیار راحت می‌کرد.

با این حال، برای این‌که دوئولینگو واقعاً به انقلابی در عرصه‌ی یادگیری زبان تبدیل شود، باید برای هر کاربر یک معلم مجازی تعیین کند که به قابلیت یادگیری ماشینی (Machine Learning) مجهز است؛ یعنی بر اساس جواب‌های کاربر بتواند ضعف‌ها و نقاط کور او را در یادگیری زبان تشخیص دهد و در طول تمرین‌ها ایرادات کاربر را به‌طور دقیق به او توضیح دهد.

می‌دانم شاید این ایده برای یک برنامه‌ی رایگان انتظار بالایی باشد، ولی با روند سریع پیشرفت تکنولوژی امکان دستیابی به آن خارج از تصور نیست. دوئولینگو پتانسیل بسیار بالایی دارد و برای این‌که این پتانسیل به‌طور کامل شکوفا شود، فرآیند یادگیری زبان در آن باید غریزی‌تر و شخصی‌سازی‌شده‌تر شود. دوئولینگو برای تبدیل شدن به بهترین روش یادگیری زبان برای توده‌ی مردم فقط همین یک چیز را کم دارد.

نوشته بررسی بلندمدت: آیا دوئولینگو می‌تواند به یادگیری زبان کمک کند؟ اولین بار در دیجی‌کالا مگ. پدیدار شد.

مشاهده این خبر در سایت مرجع